امیرحسین سلطانی زرندیامیرحسین سلطانی زرندی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

سایت رسمی امیرحسین (مهدی) سلطانی زرندی

شش سالگی و جشن تولد در پیش دبستانی توانا

     سلام دوستای گلم. ببخشید بازم دیر رسیدم خدمتتون. من 27 آذر 98 شش ساله شدم و وارد هفت سالگی شدم. ممنون. خدا بچه های شما رو هم حفظ کنه. انشالله شما هم همیشه زنده سلامت باشین. این جشن تولدم یه چیز جدید داشت. اون هم اینکه من امسال پیش دبستانی توانا (کرمان نزدیک پارک نشاط) هستم و اونجا تو جمع دوستای گلم جشن تولد گرفتم. از همه مدیرا و خاله های گل پیش دبستانی هم که زحمت کشیدن و این جشن رو سروسامون دادن خیلی ممنون. چند تا عکس هم براتون دارم. انشالله که خوشتون بیاد. دوستتون دارم.   ...
4 دی 1398

5 ساله شدم ولی حیف عمه بلبلم فوت شد...

     سلام دوستای خوبم. حالتون خوبه ؟ ببخشید دیر به دیر میام اینجا. 27 آذر 5 ساله شدم ولی حیف 25 آذر عمه فاطمه (که منو بلبل خودش می دونس و من عمه بلبل صداش می کردم) در اثر بیماری فوت شد و همه مارو عزا دار کرد. تو مطالب قبلی ازش چند جا اسم بردم. برای مغفرتش صلوات بفرستین. خدا رحمتش کنه.
14 دی 1397

سال 1397 مبارک

سلام دوستان. سال نوتون مبارک. انشالله که همگی سال خوب و خوشی رو داشته باشین. من ضمن تبریک این عید سعید باستانی، سالی سرشار از سلامتی، سعادت، سیادت، سرور، سرمدی، سربلندی و سرزندگی برایتان از درگاه خدا آرزومندم. شکر خدا امسال علیرغم اینکه مامان و بابام تو بیمارستان شیفت بودن ولی تونستیم لحظه سال تحویل تو خونه خودمون کنار سفره هفت سین سال بگذرونیم. این هم یک عکس: ...
3 فروردين 1397

چهار ساله شدم، پنجاه کلمه انگلیسی بلدم و ...

سلام دوستان خوب هستین؟ شرمنده اینقدر سرم شلوغه که فرصت نمی کنم وبلاگم رو به روز کنم. امروز 4 ساله شدم. تولدم مبارک. چند تا عکس تولد براتون دارم. ضمنا بیش از پنجاه تا کلمه انگلیسی بلدم. تمام حروف انگلیسی بزرگ رو می شناسم. برخی ازشون رو می تونم خودم بنویسم.          ...
27 آذر 1396

سه ساله شدم

سلام دوستان من ساعت 20:45 امشب سه ساله شدم. سه سالگیم مبارک باشه انشالله. انشالله صد ساله بشم.   عکس بالا رو تو شهربازی سرپوشیده طبقه سوم ساختمان ستاره جنوب بندرعباس بلوار ساحلی گرفتم. ...
27 آذر 1395

ما به بندرعباس منتقل شدیم

سلام بچه ها خوب هستین؟ بازم عذر میخوام یه مدتی نتونستم بیام خدمتتون. آخه بابا و مامانم برای حدود دو سال ادامه کار به بندرعباس منتقل شده اند و من هم درگیر نقل و انتقالات بودم. چند تا عکس هم از اونجا براتون دارم. تو مرخصی چند روزه و برگشت به خونه مامان جونیم (مامان بابام) همه نوه های مامان جونم دور هم بودند که یه عکس ازشون براتون فرستادم. (فاطمه و امیر مهدی شاهمیری بچه های عمه جان بهجت، سیدمحسن و سید محمد نوبهار بچه های عمه جان سوده ونازنین زهرا سلطانی زرندی دختر عمو جان مهدی) ...
4 شهريور 1395

حمام بدون گریه، پوشیدن درست کفش

سلام دوستان امروز برای اولین بار بود که حموم رفتم و نه تنها گریه نکردم بلکه خوشحال هم بودم چون مامانم به بهونه اینکه میخواد یه فک (خوک دریایی) که عمه جان بهجتم برام درست کرده بود رو ببره حموم من رو گول زد و با هم رفتیم و کلی حال داد. من هم تو حموم فک رو میشستم . غافل از این که خودم هم دارم شسته میشم که فک کنم روش خوبی بود برای گول زدن بچه هاتون. عکس فک بعد از حموم کردن رو براتون فرستادم. راستی من وقتی کفشام رو تابه تا میپوشم به مامانم میگم کفشام کج شده و خودم متوجه میشم و درستشون میکنم. یه عکس هم از زمان عید نوروز دارم که یادم رفته بود قبلا بفرستم. یه عکس هم از بندرعباس رفتنمون حدود ده روز قبل دارم. یه عکس هم از پ...
19 ارديبهشت 1395

از پوشک گرفته شدم

سلام بچه ها امیدوارم که همه خوب باشین. حدودا دو هفته است که از پوشک به طور کامل گرفته شدم و شکر خدا این قدر زود آداپته شدم که از شب دوم از پوشک گرفته شدن، اصلا جیشی نکردم. ضمنا الان بیش از چهار پنج ماهه که برای پی پی کردن هم به بابا و مامان میگم و میبرندم دستشویی.
7 ارديبهشت 1395

کلمات انگلیسی بلدم، رنگهارو میشناسم و ...

سلام دوستان گلم. خوبین شما؟ خوب خدارو شکر.  من هم شکر خدا خوبم. ممنونم. جدیدا حدود ده تا کلمه انگلیسی(آب، کتاب، ماشین، خودکار، ماهی، سیب، متشکرم و...) یاد گرفتم. حدود بیست تا از حروف انگلیسی رو هم یاد گرفتم و هر کجا که ببینمشون اسمشون رو میگم. تمام رنگها رو هم میشناسم. حتی رنگهای سخت مثل پسته ای، بنفش و ... بسم الله الرحمن الرحیم و صلوات فرستادن رو هم یاد گرفتم. دایی امینم هم تردمیل داره که من تو سرعت پایینش، یک ساعت هم کار کنه میتونم روش قدم بزنم و راحت تعادلم رو برقرار کنم. شعرهای اتل متل توتوله، توپولویم توپولو، بارون میاد جر جر، یه توپ دارم قلقلیه، رسیدیم و رسیدیم و قطار قطار راه بیا رو به طور کامل بلدم. مثل بابام ...
16 اسفند 1394